پاره تنم بهداد جانپاره تنم بهداد جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه سن داره

پاره تنم

به زندگیمون خوش اومدی آرام جان...

بهدادم روز شنبه نهم شهریور 1392 ساعت 10/50 صبح در بیمارستان شفا به زندگی سلام گفت... با اینکه به کلاه علاقه نداری اما من شکار لحظه ها کردم اینجا 16 روز از عمر شیرینت میگذره قندی     ...
27 شهريور 1392

یه روز طلایی

گل پسرم بهداد عزیزم بالاخره تاریخ ورودت معلوم شد شنبه 9 شهریور 1392 همیشه زنده باشی عزیز دلم من بیصبرانه منتظرتم   ...
4 شهريور 1392

بهدادم نامدار باشی...

  بهــــــــــــــــــــداد   گل پسرم آقا بهداد اسمت بالاخره تصویب شد...امیدوارم از اسمت خوشت بیاد و مث اسمت راست قامت و درست کردار باشی ...
22 مرداد 1392

رفتیم تو ماه نهم...

خدارو شکر که هشت ماه با تمام خوبیا و بدیاش تموم شدو بسلامتی رفتیم تو ماه نهم با هم بودنمان دیگه چیزی نمونده بهدادم محکم بچسب به دلو مامانو این چن هفته رو هم پسرخوبی باش   ...
8 مرداد 1392

ورود به هفته32

سلام گل پسر مامان یه یه هفته ای میشه که رفتیم تو ماه هشت...ماهی که خیلی باید رعایت کنم... امروزم هفته 31تموم شدو فردا وارد هفته 32 میشیم دیگه چیزی نمونده که بیایی بغلم اینم از عکست تو هفته 32 والبته دیروز عروسی عمه نسرینت بود و تو کلی تو دلم با صدای ارگ وول خوردی و من نفهمیدم خوشت اومده بود یا بدت؟؟؟؟ 15/04/1366     ...
15 تير 1392

نازُک تر از گل...

  به مناسبت 27 هفتگی پسرم یعنی هفته ای که اولینبار تو دلم پلکای معصومتو تکون دادی...این شعر به ذهنم خطور کرد...قندعسل مامان     نازُک تر از گل میوه ی دلم این روزها دل بسته است در من و در آغاز ها شکفته شکفته و نازَکی جان دارد از بلندای عشقِ مریم و بهمن نشان دارد پسرکم، حاصل عمرم، پاره تنم تکه تکه، ذره ذره باتو می مانم پیچش های تو که در درون من می پیچید از لحظه های مبهم تازگی تا همیشه بودنت شیشه ی عمر مرا می سازد تو جوان لحظه های ما باش تو شروع قصه های ما باش ای جان جانم شیرین زبانم نازُک تر از گل با من بمان تا آغاز آغوش با من که باشی دنیا فر...
5 تير 1392

به بهانه آغاز هفتمین ماه مشترک مادری و فرزندی...

سلام آرام جانم...مسافر کوچولوی خسته من که میدونم چقد اون تو داره جات تنگ تنگ تره میشه...عزیزدلم ثمره عمرم پسرصبور و شجاعم...اندکی صبر کن و در بطن مادر در جای جای وجودم ریشه هایت را محکم کن... چیزی به دیدار نمانده است...روزهای خوب هم آغوشی من و تو...روزهای شیرین کودکی های تو و کودک شدن دوباره من... من با تو خواهم خندید و باتو خواهم گریست...باتو ذوق میکنم با آب نباتی چوبی...باتو من بار دیگر کوکی ام را لحظه به لحظه به نظاره خواهم نشست...برگ برگ کودکی من در تو در تلاطم سالهای جوانی ام تکرار خواهد شد... نیما یوشیج در جشن یک سالگی فرزندش نوشت: پسرم یک بهار...یک تابستان...یک پاییز... و یک زمستان را دیدی... از این پس همه چیز جهان تکراریست جز...
7 خرداد 1392

تپش قلب تو...انتخاب اسم...

سلام ناز پسر مامان امروز 11اردیبهشت بالاخره ماه پنج هم تموم شد و بسلامتی ششمین ماه با هم بودنمونو شروع کردیم... اونم درحالی که امروز روز مادره...و من امسال اولین و رویایی ترین حس مادر بودن را با تو پسر نازم دارم تجربه می کنم...من این روزها چقد بابت تمام زحمت هایی که مادرم برایم کشیده دلم می گیرد... این روزها که تو با منی من میفهمم مادر چه واژه ی بلندی است... راستی تقریبا یه هفته ای هست که داری تکون میخوری عزیزدلم زیاد نیستا اما خب گاهی با چشم هم میشه دیدت دلبندکم... خب شما باید کشتی با من راه بندازی تا بیام و وبلاگتو آپ کنم تنبل خان ههههههه دوستت دارم پسر نازم   اضافه نوشت: کاش از اسمت مطمئن بودمو با اسم صدات میز...
11 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پاره تنم می باشد