به زندگیمون خوش اومدی آرام جان...
بهدادم روز شنبه نهم شهریور 1392 ساعت 10/50 صبح در بیمارستان شفا به زندگی سلام گفت... با اینکه به کلاه علاقه نداری اما من شکار لحظه ها کردم اینجا 16 روز از عمر شیرینت میگذره قندی ...
نویسنده :
مامان
14:03
یه روز طلایی
گل پسرم بهداد عزیزم بالاخره تاریخ ورودت معلوم شد شنبه 9 شهریور 1392 همیشه زنده باشی عزیز دلم من بیصبرانه منتظرتم ...
نویسنده :
مامان
11:28
بهدادم نامدار باشی...
بهــــــــــــــــــــداد گل پسرم آقا بهداد اسمت بالاخره تصویب شد...امیدوارم از اسمت خوشت بیاد و مث اسمت راست قامت و درست کردار باشی ...
نویسنده :
مامان
20:44
رفتیم تو ماه نهم...
خدارو شکر که هشت ماه با تمام خوبیا و بدیاش تموم شدو بسلامتی رفتیم تو ماه نهم با هم بودنمان دیگه چیزی نمونده بهدادم محکم بچسب به دلو مامانو این چن هفته رو هم پسرخوبی باش ...
نویسنده :
مامان
17:26
ورود به هفته32
سلام گل پسر مامان یه یه هفته ای میشه که رفتیم تو ماه هشت...ماهی که خیلی باید رعایت کنم... امروزم هفته 31تموم شدو فردا وارد هفته 32 میشیم دیگه چیزی نمونده که بیایی بغلم اینم از عکست تو هفته 32 والبته دیروز عروسی عمه نسرینت بود و تو کلی تو دلم با صدای ارگ وول خوردی و من نفهمیدم خوشت اومده بود یا بدت؟؟؟؟ 15/04/1366 ...
نویسنده :
مامان
18:33
نازُک تر از گل...
به مناسبت 27 هفتگی پسرم یعنی هفته ای که اولینبار تو دلم پلکای معصومتو تکون دادی...این شعر به ذهنم خطور کرد...قندعسل مامان نازُک تر از گل میوه ی دلم این روزها دل بسته است در من و در آغاز ها شکفته شکفته و نازَکی جان دارد از بلندای عشقِ مریم و بهمن نشان دارد پسرکم، حاصل عمرم، پاره تنم تکه تکه، ذره ذره باتو می مانم پیچش های تو که در درون من می پیچید از لحظه های مبهم تازگی تا همیشه بودنت شیشه ی عمر مرا می سازد تو جوان لحظه های ما باش تو شروع قصه های ما باش ای جان جانم شیرین زبانم نازُک تر از گل با من بمان تا آغاز آغوش با من که باشی دنیا فر...
نویسنده :
مامان
10:25